سال 96 بود که توی هین روزها، چند توئیت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد و جوّی علیه آیتالله کاشانی شکل گرفت؛ مبنی بر اینکه ایشان در کودتای 28 مرداد 1332 علیه دکتر مصدق نقشآفرینی کرده و با کودتاگران همراهی داشتند!
ادامه مطلبامام زینالعابدین (علیه السلام) میفرماید: قَالَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّی أَکْرَهُهَا لَکَ إِنَّ اللَّهَ یُقَسِّمُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ عَلَى أَیْدِینَا یُجْرِیهَا
ادامه مطلباز ساعات اولیه روز جمعه ۶ دی ماه ۱۳۸۸(روز عاشورا) در حالی که اکثر مردم تهران به عزاداری در مساجد و تکایا مشغول بودند، فتنه گران ابتدا در خیابان آزادی تجمع کردند و سپس پایکوبان بطرف میدان انقلاب، میدان ولی عصر و چهارراه کالج به راه افتادند.
گروهک تروریستی منافقین هم در رسانههای خود، مردم ایران را به شورش عمومی و برای یکسره کردن کار در روز عاشورا فراخوانده بود.
برخی از اقدامات اشوب گران عاشورای 88
فتنه گران در حالیکه در ظهر عاشورا به رقص و پایکوبی می پرداختند در برخی از مناطق به ن چادری حمله و چادرها را از سرشان کشیدند، مانند منافقین به افرادی که حتی ظاهر مذهبی داشتند حمله میکردند.
در خیابان آزادی تعدادی زن و مرد، اتوبوس شرکت واحد حامل یک را متوقف و مقابل چشمان حیرت زده مردم، کشف حجاب کرده و اعمال منافی عفت انجام دادند (فارس)
در خیابان انقلاب، ماموران پلیس را محاصره، آنها را کتک زدند و از آنها خواستند برای کتک نخوردن و آزاد شدن، به ولایت فقیه توهین کنند.
در میدان جمهوری نیز حوالی ظهر، صف نماز ظهر عاشورای یک هیات عزاداری را سنگ باران کردند و در مسیر خود علامتهای عزاداری و غرفههای توزیع نذورات را تخریب کردند. با تخریب هر علامت یا آتش زدن هر محل جدید، تجمع کنندگان برای تخریب گر هورا میکشیدند و اورا با سوت و کف، تشویق میکردند. اقدامی که نشان دادن گوشه هایی از آن در تلویزیون، خشم عمومی را به شدت برانگیخت.
با حضور مردم و نیروهای انتظامی، سرانجام آشوبگران متواری و عدهای از آنها هم توسط نیروی انتظامی دستگیر شدند.
حوادث روز عاشورا اعتراض علما و مراجع، شخصیتها و تشکلهای ی- اجتماعی را با شدت هر چه تمامتر بلند کرد.
بدون شک حرمت شکنی در عاشورای 88 را میتوان به عنوان شاخصی در نظر گرفت تا چهره نفاق را بدون نقاب مشاهده کرد.الخامسَة عَشَر: مُناجات اَّاهدین»
خدایا ! در خانه ای جایمان داده ای که نگاهمان به هر سو که می دود دام بلایی در پیش پای خویش کنده می بیند. در بیابانی فرویمان فرستاده ای که قاصد چشم از همه جا پیغام سراب می آورد . وخارهای خیانت ، پای خسته را در خویش می فشرد .
خدایا! گذرمان را از باریکه راههایی انداخته ای که دشنه های فریب از فراسوی خانه ها به انتظارمان نشسته است .
خدایا! تیرهای آرزو بر تخته سنگهای ناکامی می شکند و جویهای باریک امید بر زمین تفتیده می خشکد .
خدایا! این عجوزه هزار داماد آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد .
خدایا! این دنیای هرزه هر لحظه دامی تازه می گسترد وخود را برای کس می آراید . راههای به سوی تو را یا سد سکوی مقام می نهد و یا گودال زندگی می کند ، یا دام ثروت می گسترد و یا به خویشمان مشغول می دارد و یا. می دانی که بی پرواز از این مانع نمی توان گذشت .
خدایا! قدرت پرواز را از تو می طلبم .
خدایا! چه گذرگاه سختی است این دنیا وچه تنگه صعبی ! این چه طعام آلوده ایست که مرگ خورنده را تدارک می بیند ! این چه آب متعفنی است که جگر تشنگان را می سوزاند. خدایا! این چه معشوقی است که شب را در آرزوی هلاکت عاشقان صبح می کند !
خدایا! سلامتمان ، در گذر از این تگنا به دست قدرت تو ست . بر فراز این پرتگاه مهلک دست امیدمان به ریسمان عطف تو آویخته است .
خدایا! ریشه های این علاقه را در خاک وجود ما بخشکان ، و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب ما بسوزان .
خدایا! عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است ، تو این جامه را بر تن ما بدر.
خدایا! حکومت کشور جان با توست ، به غیر وامگذار.
خدایا! باغبانی این باغ را به کس مسپار که اگر جز شیره مهر تو در آوندهای این باغ بدود ، برگها به پژمردگی خواهد نشست واگر جز باران محبت تو بر این باغ ببارد ، پرچم های باغ فرو خواهد افتاد و اگر جز نسیم لطف تو به این بوستان بوزد ، غنچه ها خواهند مرد .
خدایا! سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب ز لال مهر خویش گردان.
معبودم ! در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاه های هوس نهال محبت خویش را بنشان .
خدایا! شیرینی عفوت ولذت معرفتت را به ما بچشان وبا روشنای دیدارت چشمان خسته ما را جلایی تازه ببخش .
خدایا! آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است ، در یابمان . آنچنانکه عابدان وصالحان و برگزیدگانت را دریافتی ، آنچنانکه بندگان ناب وخالصت را و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را . با دستهای گرم محبتت ای پذیراترین آغوش باز آمدگان ! ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهر ورزان !
|
الرَّابِعَة عَشَر: مُناجات المُعتَصِمین»
خداوندا! ای پناهگاه تبعیدیان ! گریزگاه گریزندگان ! مأمن پناهندگان ! مأوای سالکان ! ای امید محرومان ورانده شدگان ! ای منجی به هلاک افتادگان و پای در گل ماندگان ! ای نگاهدارنده بینوایان ! ای چراغ در راه ماندگان ! ای دستگیرنده از فقر بر زمین افتادگان ! و ای شنوای ناله فریاد در گلو ماندگان ! ای دست گیرنده دست از جان شستگان ! ای سر فرا آورنده از تنها وآخرین در امید بیچارگان ! ای گنج مخفی مستمندان ! ای یکتای دو تا شدگان ! ای بند زننده کاسه دل در خود شکستگان ! ای مرهم زخم خوردگان ! ای ملجأ پی خستگان ! ای پشتیبان مستضعفان ! ای پناه وحشت زدگان ! ای فریاد رس اندوهگینان ! ای قلعه آوارگان ! اگر پناهنده به درگاه عز تو نشوم ، به کجا پناهنده شوم ؟ مطمئن تر از قلعه قدرت تو کجاست ؟ کجا پنهان شوم امن تر از سایه مهابت تو ؟
خدایا! گرگان درنده گناهانم مرا به دامن عفو تو آویخته اند ، مرانم . وخطاهایم مرا به کوچه اغما ز تو کشیده اند، مخواه که نمانم . نادرستی رفتارم مرا در زیر سایه پرده پوشی تو نشانده است ، به کس منمایانم . آلودگیم مرا به چشمه عفو تو گسیل داشته است ، راضی مشو که تشنه بمانم .
خدایا! من از بیم کیفر تو و وحشت انتقام تو نیز به تو پناه آورده ام . مولای خویش را آزرده ام و از ترس مجازات او دامن خود او را چسبیده ام . گل را شکسته ام و به دامان باغبان پناهنده شده ام . آب فطرت خویش گل آلود کرده ام وخالق را به شفاعت می طلبم .
خدایا! نافرمانی تو کرده ام و از بیم نگاه خشم آلود تو به زیر شولای مهر تو پنهان می شوم . گریز گاهی جز به سوی تو نیست .
خدای من ! سزای کوبنده در نگشادن نیست و سزای پناهنده ، راه ندادن ، نه . جزای آنکه پای آبله و درد آلوده تا قله عز تو بالا آمده است ، به دره سوق دادن نیست .
خدایا! گرسنه ای غریب افتاده است و جز راه خانه تو نمی داند ، سزاوار گرسنه ماندن نیست . سزای تشنه ای که به یقین آب را نزد تو می داند ، ترک خوردن لبها و زبان از خشکی نیست .
خدایا! به دردمند مویه کننده ، خشمگین نگریستن رواست ؟ بیچاره پناه آورده را از خویش راندن شایسته است ؟
خدایا! ما چون کوری که بوی منزل معشوق را دنبال میکند ، رو به سوی تو راه افتاده ایم ، از چاههای بین راه نیز دستگیرمان تویی . چرا که ما در جاده توجه تو گام می زنیم . ما از اقصای دیدرس بی منتهای تو می آئیم . ما در فضای نگاه تو تنفس می کنیم . مگر نه اینکه ما از آن توایم ؟ بی تو کیستیم ؟
خدایا! به تقدیس برگزیدگان ملائکه ات وشایستگان آفرینشت وبندگانت ، که سپری ما را عطا کن که از خنجرهای مهلک وتیرهای آفت بار وزخم بلاهای ایمان خوار ، حفظ کند .
خدایا! آرامش در دست توست وجان ، تنها با دم تو قرار می یابد و دل ، تنها با یاد تو اطمینان می پذیرد .
خدایا! جوی کوچک وجود ما تنها با پیوستن به دریای تو آرام می گیرد . آرامشی از خویشتن نصیبمان فرما و آینه صور ما را با انوار محبت خویش جلا بخش .
خدایا! ما را در میان دستهای خویش گیر و بر زانوی عصمت خویشت بنشانمان ، بحق مهرت و محبت و رحمتت ای مبدأ مهر و ای منتهای رأفت .
|
الثَّالثَة عَشر: مُناجات الذّاکرینَ»
خدای من ! اگر اطاعت امر تو نبود ، هرگز با کوره خاطر خویش بر ساحل دریای یاد تو گذر نمی کردم چرا که می دانم ظرف وجود من شایسته من است ، نه بایسته تو . وکاسه دل من به اندازه ظرفیت خویش از بحر تو آب ذکر بر می دارد، ونه به وسعت بی کرانگی تو . وکجا پای ناتوان مرا قدرت نیل به شناختگاه مقام قدس توست ؟
خدایا! همین که به اذن تو بر ذهن این ناپاک ، یاد پاکی مطلق می گذرد ، مرا بزرگترین نعمت توست وهمین که این آلوده را نام منزه تو بر زبان می رود ، مرا عظیم ترین لطف توست .
خدایا! تو منزه تر از آنی که بر زبان ما تنزیه بگذری و تسبیح تو برتر از آنست که تا اوج دلهای ما تنزل کند . وتقدیس تو فراتر از آن که خود را به بالهای قلب ما بیالاید.
اما خدای من ! ما را به خویش خوان در هویدا و نهان و از روشنای ذکرت بر ما بتابان ،در صبح و شامگاهان . و از زلال خاطره ات ما را بنوشان ، در آشکار و پنهان . و نسیم یادت را بر دلهای ما بوزان ، در بهار و خزان .
خدای من ! چه دلهای سرگشته که شیفته تو گشت وچه قلبها که بی تاب ودیوانه تو شد و چه عقلها که معرفت تو را گرد هم آمد و راه به جایی نبرد .
خدای من ! دلها کجا بی یاد تو آرام می شود وقلبها کجا بی گرمای نفس تو مطمئن ؟
خدای من ! این جانهای بی قرار جز لحظه دیدار آرام وقرار نمی گیرند .
خدایا! تو منزه هر مکانی و عبود هر زمانی وموجود در هر لحظه وآنی ، تو منادی هر زبانی ومعظم هر دل وجانی ! پناه بر تو اگر لذتی بی یاد تو نام لذت بگیرد . و راحتی بی انس تو نام راحت پذیرد . پناه بر تو که جان جز در جوار قرب تو روی مسرت ببیند وشغلی از طاعتت مایه نگیرد .
خدای من ! تو گفتی به حق وچه صادقانه وصمیمانه که : ای ایمان آورندگان ! یاد خدا کنید ، زیاد و همیشه وه ر آن و هر لحظه و تسبیح وتنزیه او کنید هر صبح وشام ». گفتی و به حق و چه بزرگانه و دلسوزانه که : یادم کنید تا از یادتان نبرم ، بخوانیدم تا دست گیرم ، رو سوی من کنید تا به سویتان بیایم ». پس تو فرمان یاد خویش دادیم و تو نیز وعده وفا فرمودیم . هم یاد کردن ما ، تو را لطف توست وهم یاد کردن تو ما را . فرمودی که حضورت را در دلمان مستدام کنیم تا تو نیز از یادمان نبری . ما عامل فرموده های توئیم ، ما به یاد تو زیست می کنیم ، تو نیز از ابر وعده خویش باران وفا ببار و ما را در نظر آر . ای در یاد آورنده به خاطر دارندگان ! ای حضور قلب ذاکران ! ای در اندیشه آنان که در اندیشه تواند ! ای به یاد آنان که با یاد تو می زیند ! ای مهربانترین مهربانان !
|
الثَّانیَة عَشر: مُناجات العارفین»
الهی !
درخت وصف ، بی شک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرنده عقل به اوج جمال تو بال نتواند سائید .
خدایا!
در چنته کوچک فهم ما کی ابراز درک تو می گنجد و در کوله بار خرد ما کجا توشه راه قله جلال تو جای می گیرد ؟
پای عقل در راه درک تو کفش آبله پوشید و به مقصد نرسید و چشمها بر خیمه گاه تو در انتظار ماند و رخسار زیبای تو ندید ، که تو مر پناهگاه معرفت خویش را راهی نیافریده ای ، جز کوره راههای عجز .
خداوندا !
ما را از آنانی قرار ده :
که درختهای اشتیاق در باغهای سینه هایشان ریشه دوانده وشعله های عشق تو آتش به دلهایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده .
آنان که در مزارع قرب تو ، به چراگاه مکاشفه آمده اند و از چشمه عشق تو با جامهای لطف تو می نوشند .
آنان که :
در جوار خانه تو مسکن گزیده اند و آب حیات از باران مهر تو می نوشند و لباس از نسیم تو می پوشند .
آن پروانه ها که هماره گرد تو می گردند و وام زندگی از آتش عشق تو می گیرند .
آنان که در بلندای قله ملاطفت تو تنفس می کنند .
خداوندا !
ما را از آنانی قرار ده :
که اطراق در کنار جوی صفای تو کرده اند واز سبزینه وفای تو می زیند .
آنان که پرده های جهل از جلوی چشمانشان برداشته شده وابرهای ظلمت در آسمان وجودشان شکافته شده .
آنان که از خیمه خویشتن رهایی یافته اند وحصار هوی را در هم شکسته اند .
آنان که از بیراهه های وهم و چند راه های ریب خلاصی یافته اند .
آنان که به جغد بیم وکبوتر امید از یک پنجره می نگرند .
آنان که گلیم خویش را از گرد گمان تکانده اند و ملخهای شک را از مزارع دلهای خویش رانده اند .
خدایا !
ما را از آنان قرار ده :
که سینه هایشان با تنفس در فضای عرفان تو گشاده گشت .
آنان که در دریای سعادت ، کشتی همتشان با بادبان زهد پیشی گرفت .
همانها که جامه کردار در رود تو شستند و لقمه رفتار از دست تو گرفتند و شراب گفتار از جام تو نوشیدند.
آنها که در کوره انس تو گداخته شدند و با سوهان تو صیقل یافتند .
آنها که وجودشان در مسیر توفانهای وحشت ، ایمنی از تو یافت و پیکرشان در مسیر سیل های بنیان کن استقامت از تو گرفت وخاطرشان با رجعت به سوی تو ، پروردگار خدایان، سلطان پادشاهان ومالک حاکمان آرامش یافت ودلهایشان با یاد تو اطمینان گرفت و روانهایشان در اقیانوس رستگاری به کشتی یقینی نشست و روحهایشان آرامش را در بغل گرفت .
و از دیدار معشوقان نگاه منتظرشان برق زد وچشمانشان روشنی یافت .
و آرامش بر باد رفته با رجعت مسافران آرزو باز گشت .
و قرار از جان پر کشیده شان با دیدار خواسته هایشان در وجود نشست .
آنان که در معامله دنیا وآخرتشان به سود مقصود شان نایل آمدند و آنان که از فانی گذشتند تا به باقی رسیدند.
آنان که در دام سفلی فرود نیامدند تا در اوج علوی پریدند.
آنان که در طوفان مهلک دریا کشتی خویش سبک کردند تا به ساحل سلامت رسیدند.
خدایا!
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها وچه زیباست پرواز پرنده خاطر تو بر قلبها وچه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده غیب ها بسوی تو .
چه روح می بخشد گام زدن در مسیر عرفان تو و چه جان می دهد ایمان به غیب تو .
خدای من ! محبوب من !
چه خوش است طعم عشق تو .
چه شور آفرین است نگاه عاشقانه تو .
چه تکان دهنده است توجه مهر آمیز تو.
چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو .
چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو
خدای من !
چه آرامش هیجان انگیزی می بخشد نگریستن به چشمهای تو .
چه بی قراری آرامی است بر در خانه محبت تو .
محبوبم !
نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز .
مرا از نزدیکترین عارفان و شایسته ترین بندگان و راستگوترین مطیعان و خالص ترین عبادت کنند گان و مخلص ترین روی به تو آورندگان قرار ده .
ای خلاق بزرگیها و ای آفریننده عظمت ها ! و ای در وجود آورنده رتبه های بلند !
ای عظیم ! ای جلیل ! ای بخشنده کرم و ای کرامت محض !
ای دست گیرنده و به مقصد رساننده !
تو را سوگند به رحمت و نعمت بی منتهایت که اجابت کن !
ای مهربانترین بخشندگان !
الحادى عَشرَ: مُناجات المُفتقرینْ»
خدایا! مرا به سوی تو وسیله ای جز رشته های رأفت تو نیست و سببی جز عرفان رحمت تو ، نه .
خدایا! مرا به سوی تو کدامین راه است ، جز کوچه باغهای مهر تو ؟ مرا در گرداب سهمگین گناهانم کدامین ناجیست جز زورق شفاعت نبی تو ؟ پیامبر مهر آجین لطافت گستر ، آن کشتی نجات بخش امت ، از ورطه هولناک غمهای شکننده .
خدایا! بی ماهتاب شفاعت رسول تو و جز در جاده پر وپیچ وتاب لطف تو چگونه گام به سوی تو می توان زد ؟
خدایا! پایم فرسوده گناه و پشتم خسته بار معصیت است وابر ظلمانی انانیت ماهتاب مهر تو را حجاب گشته است و شفاعت محمد ص» را دشوار کرده است .
خدایا! توفیق طاعت وبعد معصیت آنچنانم عطا کن که تا قله شفاعت محمد ص» صعود توانم کرد و تا گذرگاه نسیم غفران تو توانم رسید .
خدایا! من مغروق در گرداب گناه به مأمن رضایتت جز با توان دستهای بخشش تو نتوانم رسید .
خدایا! زائران امید من برگرد حرم تو طواف می کنند و رائدان اشتیاق من در جستجوی بستان لطف تو هستند .
خدایا! پرندگان طمع من بر گرد آستان جود تو می گردند .
خدایا! گلدان آرزوهای مرا به خشکی منشان ونردبان امید را از زیر پای دلم مکشان و تا پایان این راه بی پایان ، مرا به خود مگذار و دست بگیر .
خدایا! مرا از خاصان ابرار و نیکان اخیار و برگزیدگان ابدالت قرار ده که جز جنت عدن برایشان نپسندی وجز در بلندای عند ملیک مقتدر » شان ننشاندی و صاعقه نگاهت را بر جانشان زدی و در زیر نم نم باران الی ربها ناظره » طراوتشان بخشیدی و از میوه های رضی الله » شان ودر زیر پایشان جویهای رضوعنه » روان کردی و بر پشتی منزل صدق در نهانخانه کنارت اتکایشان دادی . ای کریم ترین برای حاجتمندان وای مهربانترین برای قاصدان ، ای مونس ترین بی کسان وتنهایان و ای مأمن ترین برای آوارگان و ای گرمترین آغوش برای واماندگان و ی پرقدرت و مهرترین دست برای مستمندان ! من دست نیاز و واماندگی وحیرانی به دامان صمدیت وجبروت وسبحانی تو آویخته ام ، دستم را به تازیانه حرمان میازار و به خنجر یأس کوتاه مکن . ای تمامت وجود تو گوش شنیدن وای تمامت آغوش تو گرمای اجابت کردن !
|
درباره این سایت