بلاگ باقرالعلوم



حمیدرضا باقری‌درمنی به جرم افساد فی‌الارض از طریق ایجاد شبکه‌ای پیچیده و گسترده به اعدام محکوم و صبح دیروز اعدام شد، باقری درمنی سومین دانه درشت اقتصادی است که در دور جدید برخورد با مفسدان، دیروز اعدام شده است، نگاهی به اخبار و گزارشات منتشر شده در رسانه‌ها نشان‌دهنده چتر یک جریان ی بر روی سر مفسدان اقتصادی است که همواره از این مفسدین با بهانه‌های گوناگون دفاع و حمایت می‌کند.
ادامه مطلب

هشداری که آیت‌الله کاشانی به مصدق درباره عدم اعتماد به آمریکا داد

سال 96 بود که توی هین روزها، چند توئیت در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و جوّی علیه آیت‌الله کاشانی شکل گرفت؛ مبنی بر اینکه ایشان در کودتای 28 مرداد 1332 علیه دکتر مصدق نقش‌آفرینی کرده  و با کودتاگران همراهی داشتند!

ادامه مطلب

نتیجه تصویری برای بین الطلوعین

امام زین‌العابدین (علیه السلام) می‌فرماید: قَالَ لَا تَنَامَنَّ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنِّی أَکْرَهُهَا لَکَ إِنَّ اللَّهَ یُقَسِّمُ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ أَرْزَاقَ الْعِبَادِ عَلَى أَیْدِینَا یُجْرِیهَا

ادامه مطلب

از ساعات اولیه روز جمعه ۶ دی ماه ۱۳۸۸(روز عاشورا) در حالی که اکثر مردم تهران به عزاداری در مساجد و تکایا مشغول بودند، فتنه گران ابتدا در خیابان آزادی تجمع کردند و سپس پایکوبان بطرف میدان انقلاب، میدان ولی عصر و چهارراه کالج به راه افتادند.

بازخوانی جنایات فتنه گران در  عاشورای 88 / از تصاویر به آتش کشیدن جوان بسیجی تا عریان کردن مامور انتظامی و پایکوبی در عزای سید الشهدا(ع) + فیلم و تصاویر

گروهک تروریستی منافقین هم در رسانه‌های خود، مردم ایران را به شورش عمومی و برای یکسره کردن کار در روز عاشورا فراخوانده بود.

بازخوانی جنایات فتنه گران در  عاشورای 88 / از تصاویر به آتش کشیدن جوان بسیجی تا عریان کردن مامور انتظامی و پایکوبی در عزای سید الشهدا(ع) + فیلم و تصاویر

برخی از اقدامات اشوب گران عاشورای  88

فتنه گران در حالیکه در ظهر عاشورا به رقص و پایکوبی می پرداختند در برخی از مناطق به ن چادری حمله و چادرها را از سرشان کشیدند، مانند منافقین به افرادی که حتی ظاهر مذهبی داشتند حمله میکردند.


بازخوانی جنایات فتنه گران در  عاشورای 88 / از تصاویر به آتش کشیدن جوان بسیجی تا عریان کردن مامور انتظامی و پایکوبی در عزای سید الشهدا(ع) + فیلم و تصاویر

در خیابان آزادی تعدادی زن و مرد، اتوبوس شرکت واحد حامل یک را متوقف و مقابل چشمان حیرت زده مردم، کشف حجاب کرده و اعمال منافی عفت انجام دادند (فارس)

در خیابان انقلاب، ماموران پلیس را محاصره، آنها را کتک زدند و از آنها خواستند برای کتک نخوردن و آزاد شدن، به ولایت فقیه توهین کنند.

بازخوانی جنایات فتنه گران در  عاشورای 88 / از تصاویر به آتش کشیدن جوان بسیجی تا عریان کردن مامور انتظامی و پایکوبی در عزای سید الشهدا(ع) + فیلم و تصاویر
همچنین تعدادی زن و مرد در خیابان آزادی یک جوان بسیجی، محاصره، دستگیر و پس از کتک مفصل، کاملاً کردند و آتش زدند.

در میدان جمهوری نیز حوالی ظهر، صف نماز ظهر عاشورای یک هیات عزاداری را سنگ باران کردند و در مسیر خود علامت‌های عزاداری و غرفه‌های توزیع نذورات را تخریب کردند. با تخریب هر علامت یا آتش زدن هر محل جدید، تجمع کنندگان برای تخریب گر هورا می­کشیدند و اورا با سوت و کف، تشویق می­کردند. اقدامی که نشان دادن گوشه هایی از آن در تلویزیون، خشم عمومی را به شدت برانگیخت.

در مقابل آشوب و ناامنی­های بی سابقه ایجاد شده در روز عاشورا، در حوالی میدان ولی عصر و خیابان انقلاب حد فاصل چهارراه ولی‌عصر و پل کالج، آشوب گران به تعداد زیادی از ماموران نیروی انتظامی حمله کردند و ایستگاه های مستقر نیروی انتظامی را به آتش کشیدند.


عاشورای 88


عاشورای 88


اوج آشوب‌ها در میدان ولی‌عصر، میدان هفتم تیر و چهارراه کالج به وقوع پیوست. جایی که آشوبگران ساختمان بسیج وزارت نفت در زیر پل حافظ و چندین ساختمان و بانک در چهارراه کالج را به آتش کشیدند.

با حضور مردم و نیروهای انتظامی، سرانجام  آشوبگران متواری و عده‌ای از آنها هم توسط نیروی انتظامی دستگیر شدند.

حوادث روز عاشورا اعتراض علما و مراجع، شخصیت‌ها و تشکل‌های ی- اجتماعی را با شدت هر چه تمام‌تر بلند کرد.

بدون شک حرمت شکنی در عاشورای 88 را می‌توان به عنوان شاخصی در نظر گرفت تا چهره نفاق را بدون نقاب مشاهده کرد.
عاشورای 88 برای ملت ما تلخ‌تر از همیشه بود چرا که در این روز شعله‌های آتش فتنه که رو به خاموشی بود بار دیگر زبانه کشید ولی این بار این آتش دامنگیر یکی از اعتقادات مقدس مردم شد
منبع:

میزان

حدیث سرو - آیت الله قریشی - 4

حدیث سرو - آیت الله قریشی - 3

حدیث سرو - آیت الله قریشی - 2

حدیث سرو - آیت الله قریشی - 1

حدیث سرو - آیت اللّه سید محمد حسن الهی طباطبایی - 20

حدیث سرو - آیت اللّه سید محمد حسن الهی طباطبایی - 19

حدیث سرو - آیت اللّه سید محمد حسن الهی طباطبایی -

حدیث سرو - آیت اللّه سید محمد حسن الهی طباطبایی - 17

حدیث سرو - آیت اللّه سید محمد حسن الهی طباطبایی - 16

حدیث سرو - آیت اللّه محمد کاظم عصار تهرانی - 15

حدیث سرو - آیت اللّه محمد کاظم عصار تهرانی - 14

حدیث سرو - آیت اللّه محمد کاظم عصار تهرانی - 13

حدیث سرو - آیت اللّه محمد کاظم عصار تهرانی - 12

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 11

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 10

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 9

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 8

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 7

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 6

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ علی محمد نجفی بروجردی - 5

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ محمد تقی آملی - 4

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ محمد تقی آملی - 3

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ محمد تقی آملی - 2

حدیث سرو - آیت اللّه شیخ محمد تقی آملی - 1

حدیث سرو - آیت اللّه قوچانی - 2

حدیث سرو - آیت اللّه قوچانی - 1

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 7

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 6

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 5

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 4

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 3

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 2

حدیث سرو - آیت اللّه قاضی - 1

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 8

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 7

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 6

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 5

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 4

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 3

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی - 2

حدیث سرو - آیت اللّه شاه آبادی

حدیث سرو - جوادی آملی - 6

حدیث سرو - جوادی آملی - 5

حدیث سرو - جوادی آملی - 4

حدیث سرو - جوادی آملی - 3

حدیث سرو - جوادی آملی - 2

حدیث سرو - جوادی آملی - 1

حدیث سرو - بروجردی - 7

حدیث سرو - بروجردی - 6

حدیث سرو - بروجردی - 5

حدیث سرو - بروجردی - 4

حدیث سرو - بروجردی - 3

حدیث سرو - بروجردی - 2

حدیث سرو - بروجردی


الخامسَة عَشَر: مُناجات اَّاهدین»

مناجات پانزدهم: مناجات پارسایان‏

اِلهى‏ اَسْکَنْتَنا داراً حَفَرَتْ لَنا حُفَرَ مَکْرِها،


خدایا ما را در خانه ‏اى جا داده ‏اى که سر راه ما گودال هاى نیرنگ را کَنده

وَعَلَّقَتْنا بِاَیْدِى الْمَنایا فى‏ حَبآئِلِ غَدْرِها،

و در دامهاى فریب خود ما را به چنگالهاى مرگ آویخته

فَاِلَیْکَ نَلْتَجِى‏ءُ مِنْ مَکآئِدِ خُدَعِها،

پس به سوى تو پناه آوریم از دامهاى فریبش

وَبِکَ نَعْتَصِمُ‏ مِنَ الْأِغْتِرارِ بِزَخارِفِ زینَتِها،

و به تو نگهدارى جوئیم‏
از مغرور شدن به زر و زیور آراسته ‏اش

فَاِنَّهَا الْمُهْلِکَةُ طُلاَّبَهَا، الْمُتْلِفَةُ حُلاَّلَهَا،

زیرا که دنیا جویندگانش را به هلاکت اندازد و واردین خود را نابود کند

الْمَحْشُوَّةُ بِالْافاتِ، الْمَشْحُونَةُ بِالنَّکَباتِ،

آکنده است از بلا و زیان و پر است از رنج و سختى

اِلهى‏ فَزَهِّدْنا فیها، وَسَلِّمْنا مِنْها بِتَوْفیقِکَ وَعِصْمَتِکَ،

خدایا پس ما را در دنیا پارسا کن‏
و به وسیله توفیق و نگهدارى خود
ما را از شرورش سالم بدار

وَانْزَعْ عَنَّا جَلابیبَ مُخالَفَتِکَ،

و بیرون آر از بر ما جامه ‏هاى مخالفت‏ و نافرمانیت را

وَتَوَلَّ اُمُورَنا بِحُسْنِ کِفایَتِکَ،

و با حسن کفایت خود امور ما را سرپرستى فرما

وَاَوْفِرْ مَزیدَنا مِنْ سَعَةِ رَحْمَتِکَ،

و از رحمت وسیع خود سهمیه عطاى ما را افزون گردان‏

وَاَجْمِلْ صِلاتِنا مِنْ فَیْضِ مَواهِبِکَ،

و جایزه هاى ما را از سرچشمه پرفیض مواهبت نیکو گردان ‏

وَاغْرِسْ فى‏ اَفْئِدَتِنا اَشْجارَ مَحَبَّتِکَ،

و بنشان در دلهاى ما درخت هاى محبتت را

وَاَتْمِمْ لَنا اَنْوارَ مَعْرِفَتِکَ،

و کامل گردان بر ما انوار درخشنده معرفتت را

وَاَذِقْنا حَلاوَةَ عَفْوِکَ وَلَذَّةَ مَغْفِرَتِکَ،

و بچشان به ما شیرینى عفو و لذت‏ آمرزشت را

وَاَقْرِرْ اَعْیُنَنا یَوْمَ لِقآئِکَ بِرُؤْیَتِکَ،

و دیدگانمان را در روز قیامت به مشاهده جمالت روشن کن

وَاَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ‏ قُلُوبِنا،

و دوستى دنیا را از دلهاى ما بیرون کن

کَما فَعَلْتَ بِالصَّالِحینَ مِنْ صَفْوَتِکَ، وَالْأَبْرارِ مِنْ خآصَّتِکَ،

چنانچه درباره برگزیدگانت و نیکان از خواص درگاهت چنین کردى‏

بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَیا اَکْرَمَ الْأَکْرَمینَ.

به رحمتت اى مهربانترین مهربانان و اى کریم‏ترین کریمان

  بی خویش ، با خدا

خدایا !

در خانه ای جایمان داده ای که نگاهمان به هر سو که می دود دام بلایی در پیش پای خویش کنده می بیند.

در بیابانی فرویمان فرستاده ای که قاصد چشم از همه جا پیغام سراب می آورد .

وخارهای خیانت ، پای خسته را در خویش می فشرد .

خدایا!

گذرمان را از باریکه راههایی انداخته ای که دشنه های فریب از فراسوی خانه ها به انتظارمان نشسته است .

خدایا!

تیرهای آرزو بر تخته سنگهای ناکامی می شکند و جویهای باریک امید بر زمین تفتیده می خشکد .

خدایا!

این عجوزه هزار داماد آهنگ شکستن عزم مردان کرده است و عمر را به کابین می طلبد .

خدایا!

این دنیای هرزه هر لحظه دامی تازه می گسترد وخود را برای کس می آراید .

راههای به سوی تو را یا سد سکوی مقام می نهد و یا گودال زندگی می کند ، یا دام ثروت می گسترد و یا به خویشمان مشغول می دارد و یا. می دانی که بی پرواز از این مانع نمی توان گذشت .

خدایا!

قدرت پرواز را از تو می طلبم .

خدایا!

چه گذرگاه سختی است این دنیا وچه تنگه صعبی !

این چه طعام آلوده ایست که مرگ خورنده را تدارک می بیند !

این چه آب متعفنی است که جگر تشنگان را می سوزاند.

خدایا!

این چه معشوقی است که شب را در آرزوی هلاکت عاشقان صبح می کند !

خدایا!

سلامتمان ، در گذر از این تگنا به دست قدرت تو ست .

بر فراز این پرتگاه مهلک دست امیدمان به ریسمان عطف تو آویخته است .

خدایا!

ریشه های این علاقه را در خاک وجود ما بخشکان ، و تارهای این وابستگی را در زوایای قلب ما بسوزان .

خدایا!

عشق به این لجنزار متعفن جامه مخالفت تو را بر ما پوشانده است ، تو این جامه را بر تن ما بدر.

خدایا!

حکومت کشور جان با توست ، به غیر وامگذار.

خدایا!

باغبانی این باغ را به کس مسپار که اگر جز شیره مهر تو در آوندهای این باغ بدود ، برگها به پژمردگی خواهد نشست واگر جز باران محبت تو بر این باغ ببارد ، پرچم های باغ فرو خواهد افتاد و اگر جز نسیم لطف تو به این بوستان بوزد ، غنچه ها خواهند مرد .

خدایا!

سنگهای گناهان ما را از دهان چشمه های موهبت خویش کنار بزن و دلهای ما را سیراب ز لال مهر خویش گردان.

معبودم !

در کرت قلبهای ما به جای هرزه گیاه های هوس نهال محبت خویش را بنشان .

خدایا!

شیرینی عفوت ولذت معرفتت را به ما بچشان وبا روشنای دیدارت چشمان خسته ما را جلایی تازه ببخش .

خدایا!

آفت علاقه به دنیا بر گندمزار ایمان ما زده است ، در یابمان . آنچنانکه عابدان وصالحان و برگزیدگانت را دریافتی ، آنچنانکه بندگان ناب وخالصت را و آنچنانکه عاشقان و معشوقان خویش را .

با دستهای گرم محبتت ای پذیراترین آغوش باز آمدگان !

ای رئوف ترین مهربانان و کریم ترین مهر ورزان !

arrow, left iconarrow, left icon فهرست مناجات های 15 گانه


الرَّابِعَة عَشَر: مُناجات المُعتَصِمین»

مناجات چهاردهم: مناجات معتصمان‏

اَللَّهُمَّ یا مَلاذَ اللّائِذینَ، وَیا مَعاذَ الْعآئِذینَ،

خدایا اى پناه پناه جویان و اى پناه ده پناهندگان


وَیا مُنْجِىَ الْهالِکینَ، وَیا
عاصِمَ الْبآئِسینَ،


و اى نجات دهنده هلاک شدگان و اى‏نگهدار بیچارگان

وَیا راحِمَ الْمَساکینِ، وَیا مُجیبَ الْمُضْطَرّینَ،

و اى مهرورز مسکینان و اى اجابت کننده درماندگان‏

وَیاکَنْزَ الْمُفْتَقِرینَ، وَیا جابِرَ الْمُنْکَسِرینَ،


و اى گنج فقیران و اى جبران کننده دل‏شکستگان

وَیا مَأوَى الْمُنْقَطِعینَ، وَیا ناصِرَ الْمُسْتَضْعَفینَ،

و اى جاى ده دور از وطنان و اى‏ یاور آنانکه ناتوانشان شمرده‏ اند

وَیا مُجیرَ الْخآئِفینَ وَیا مُغیثَ الْمَکْرُوبینَ،

و اى پناه ده ترسناکان و اى فریادرس غمدیدگان

وَیا ‏حِصْنَ اللّاجینَ، اِنْ لَمْ اَعُذْ بِعِزَّتِکَ فَبِمَنْ اَعُوذُ،

و اى‏قلعه محکم پناهندگان اگر من به عزت تو پناه نیاورم پس به که پناه برم

وَاِنْ لَمْ اَ لُذْ بِقُدْرَتِکَ‏ فَبِمَنْ اَلوُذُ،

و اگر به قدرت تو دست پناهندگى دراز نکنم پس به که پناهنده شوم

وَقَدْ اَ لْجَاَتْنِى الذُّنُوبُ اِلىَ التَّشَبُّثِ بِاَذْیالِ عَفْوِکَ،

(خدایا) گناهان مرا ناچار کرده که به دامان عفوت چنگ زنم‏

وَاَحْوَجَتْنِى الْخَطایا اِلىَ اسْتِفْتاحِ اَبْوابِ صَفْحِکَ،

و خطاها مرا نیازمند کرده که از تو بخواهم درهاى چشم پوشیت را به رویم بگشایى

وَدَعَتْنِى الْإِسآئَةُ اِلَى الْأِناخَةِ بِفِنآءِ عِزِّکَ،

و بدیها
مرا بدینجا کشانده که به آستان عزت تو بار اندازم

وَحَمَلَتْنِى الْمَخافَةُ مِنْ نِقْمَتِکَ عَلَى الْتَّمَسُّکِ‏ بِعُرْوَةِ عَطْفِکَ،

و ترس از انتقام مرا واداشته که‏ به رشته محکم مهر تو چنگ زنم

وَما حَقُّ مَنِ اعْتَصَمَ بِحَبْلِکَ اَنْ یُخْذَلَ،

و براستى آنکس که به ریسمان تو چنگ زند سزاوار خوارى نیست

وَلا یَلیقُ بِمَنِ‏ اسْتَجارَ بِعِزِّکَ اَنْ یُسْلَمَ اَوْ یُهْمَلَ،

و آنکس‏
که به عزت تو پناهنده شود تسلیم کردنش و یا واگذاردنش شایسته نیست

اِلهى‏ فَلا تُخْلِنا مِنْ حِمایَتِکَ، وَلا تُعْرِنا مِنْ رِعایَتِکَ،

پس اى خدا ما را از حمایت خویش وامگذار واز رعایت خود باز مدار

وَذُرْنا عَنْ مَوارِدِ الْهَلَکَةِ، فَاِنَّا بِعَیْنِکَ وَفى‏ کَنَفِکَ‏
وَلَکَ،

و از پرتگاه هاى هلاکت بازدار زیرا ما در تحت توجه تو و در کنف حمایت تو
و از آن توئیم

اَسْئَلُکَ بِاَهْلِ خآصَّتِکَ مِنْ مَلائِکَتِکَ وَالصَّالِحینَ مِنْ بَرِیَّتِکَ،


از تو خواهم به حق خاصان درگاهت از فرشتگان و شایستگان از بندگانت‏

اَنْ تَجْعَلَ عَلَیْنا واقِیَةً تُنْجینا مِنَ الْهَلَکاتِ، وَتُجَنِّبُنا مِنَ الْافاتِ،


که براى ما سپرى قرار دهى که ما را از مهالک نجات دهد و خودت ما را از آفات دور کنى‏

وَتُکِنُّنا مِنْ دَواهِى الْمُصیباتِ، وَاَنْ تُنْزِلَ عَلَیْنا مِنْ سَکینَتِکَ،

و از مصیبتهاى بزرگ ما را محفوظ دارى و از آرامش خود بر ما فرود آرى

وَاَنْ‏ تُغَشِّىَ وُجُوهَنا بِاَنْوارِ مَحَبَّتِکَ، وَاَنْ تُؤْوِیَنا اِلى‏ شَدیدِ رُکْنِکَ،

و چهره‏ هاى ما را به انوار محبت خویش بپوشانى و در پایگاه محکمت ما را جاى دهى

وَاَنْ‏ تَحْوِیَنا فى‏ اَکْنافِ عِصْمَتِکَ، بِرَاْفَتِکَ وَرَحْمَتِکَ

و ما را در کرانه‏ هاى عصمت خویش بدارى به حق عطوفت و مهرت ‏

ویا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

واى مهربانترین مهربانان


  یک دست باده ویک دست زلف یار

خداوندا!

ای پناهگاه تبعیدیان ! گریزگاه گریزندگان ! مأمن پناهندگان ! مأوای سالکان !

ای امید محرومان ورانده شدگان ! ای منجی به هلاک افتادگان و پای در گل ماندگان !

ای نگاهدارنده بینوایان ! ای چراغ در راه ماندگان ! ای دستگیرنده از فقر بر زمین افتادگان ! و ای شنوای ناله فریاد در گلو ماندگان !

ای دست گیرنده دست از جان شستگان ! ای سر فرا آورنده از تنها وآخرین در امید بیچارگان !

ای گنج مخفی مستمندان ! ای یکتای دو تا شدگان ! ای بند زننده کاسه دل در خود شکستگان ! ای مرهم زخم خوردگان ! ای ملجأ پی خستگان ! ای پشتیبان مستضعفان ! ای پناه وحشت زدگان !

ای فریاد رس اندوهگینان ! ای قلعه آوارگان !

اگر پناهنده به درگاه عز تو نشوم ، به کجا پناهنده شوم ؟ مطمئن تر از قلعه قدرت تو کجاست ؟

کجا پنهان شوم امن تر از سایه مهابت تو ؟

خدایا!

گرگان درنده گناهانم مرا به دامن عفو تو آویخته اند ، مرانم .

وخطاهایم مرا به کوچه اغما ز تو کشیده اند، مخواه که نمانم .

نادرستی رفتارم مرا در زیر سایه پرده پوشی تو نشانده است ، به کس منمایانم .

آلودگیم مرا به چشمه عفو تو گسیل داشته است ، راضی مشو که تشنه بمانم .

خدایا!

من از بیم کیفر تو و وحشت انتقام تو نیز به تو پناه آورده ام .

مولای خویش را آزرده ام و از ترس مجازات او دامن خود او را چسبیده ام .

گل را شکسته ام و به دامان باغبان پناهنده شده ام .

آب فطرت خویش گل آلود کرده ام وخالق را به شفاعت می طلبم .

خدایا!

نافرمانی تو کرده ام و از بیم نگاه خشم آلود تو به زیر شولای مهر تو پنهان می شوم .

گریز گاهی جز به سوی تو نیست .

خدای من !

سزای کوبنده در نگشادن نیست و سزای پناهنده ، راه ندادن ، نه .

جزای آنکه پای آبله و درد آلوده تا قله عز تو بالا آمده است ، به دره سوق دادن نیست .

خدایا!

گرسنه ای غریب افتاده است و جز راه خانه تو نمی داند ، سزاوار گرسنه ماندن نیست .

سزای تشنه ای که به یقین آب را نزد تو می داند ، ترک خوردن لبها و زبان از خشکی نیست .

خدایا!

به دردمند مویه کننده ، خشمگین نگریستن رواست ؟

بیچاره پناه آورده را از خویش راندن شایسته است ؟

خدایا!

ما چون کوری که بوی منزل معشوق را دنبال میکند ، رو به سوی تو راه افتاده ایم ، از چاههای بین راه نیز دستگیرمان تویی . چرا که ما در جاده توجه تو گام می زنیم .

ما از اقصای دیدرس بی منتهای تو می آئیم .

ما در فضای نگاه تو تنفس می کنیم .

مگر نه اینکه ما از آن توایم ؟ بی تو کیستیم ؟

خدایا!

به تقدیس برگزیدگان ملائکه ات وشایستگان آفرینشت وبندگانت ، که سپری ما را عطا کن که از خنجرهای مهلک وتیرهای آفت بار وزخم بلاهای ایمان خوار ، حفظ کند .

خدایا!

آرامش در دست توست وجان ، تنها با دم تو قرار می یابد و دل ، تنها با یاد تو اطمینان می پذیرد .

خدایا!

جوی کوچک وجود ما تنها با پیوستن به دریای تو آرام می گیرد .

آرامشی از خویشتن نصیبمان فرما و آینه صور ما را با انوار محبت خویش جلا بخش .

خدایا!

ما را در میان دستهای خویش گیر و بر زانوی عصمت خویشت بنشانمان ، بحق مهرت و محبت و رحمتت ای مبدأ مهر و ای منتهای رأفت .

arrow, left iconarrow, left icon فهرست مناجات های 15 گانه


الثَّالثَة عَشر: مُناجات الذّاکرینَ»

مناجات سیزدهم: مناجات یادکنندگان حق‏


اِلهى‏ لَوْ لاَ الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِکَ، لَنَزَّهْتُکَ مِنْ ذِکْرى‏ اِیَّاکَ،


خدایا اگر پذیرفتن فرمانت واجب نبود تو را پاکتر از آن مى ‏دانستم که من نام تو را به زبان آورم

عَلى‏
اَنَّ ذِکْرى‏ لَکَ بِقَدْرى‏ لا بِقَدْرِکَ،

گذشته‏از اینکه ذکرى که من از تو کنم به اندازه فهم من است نه به مقدار مقام تو

وَما عَسى‏ اَنْ یَبْلُغَ مِقْدارى‏ حَتّى‏ اُجْعَلَ مَحَلّاً لِتَقْدیسِکَ،
و تازه مگر چه اندازه امید است‏ قدرم بالا رود که محل تقدیس (و به پاکى ستودن) تو قرار گیرم

وَمِنْ اَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلى‏
اَلْسِنَتِنا،

و از بزرگترین نعمتهاى تو بر ما همان جریان داشتن ذکر تو بر
زبان ما است

وَاِذْنُکَ لَنا بِدُعآئِکَ وَتَنْزیهِکَ وَتَسْبیحِکَ


و همان اجازه‏اى است که براى دعا کردن و به پاکى ستودنت به ما دادى

اِلهى‏ فَاَ لْهِمْنا ذِکْرَکَ فِى الْخَلاءِ وَالْمَلاءِ، وَاللَّیْلِ‏ وَالنَّهارِ،

خدایا پس ذکر خویش را به ما الهام کن در خلوت و جلوت و شب و روز

وَالْإِعْلانِ وَالْإِسْرارِ، وَفِى‏ السَّرَّآءِ وَالضَّرَّآءِ، وَآنِسْنا بِالذِّکْرِ الْخَفِىِّ

و آشکار و نهان و در
خوشى و ناخوشى و ما را به ذکر خفى و پنهانت مأنوس کن

وَاسْتَعْمِلْنا بِالْعَمَلِ اَّکِىِّ، وَالسَّعْىِ الْمَرْضِىِّ، وَجازِنا بِالْمیزانِ الْوَفِىِّو به کار پاکیزه و کوشش خداپسند وادار و پاداش ما را به سنگ تمام بده

اِلهى‏ بِکَ هامَتِ‏ الْقُلُوبُ الْوالِهَةُ، وَعَلى‏ مَعْرِفَتِکَ جُمِعَتِ الْعُقُولُ الْمُتَبایِنَةُ،

خدایا دلهاى شیدا همه سرگشته‏ و تشنه توأند و خِرَدهاى متفرق و جدا
همه در مورد شناسایى و معرفت تو متفق گشته‏ اند

فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ اِلاَّ بِذِکْراکَ، وَلا تَسْکُنُ النُّفُوسُ اِلاَّ عِنْدَ رُؤْیاکَ،

و از اینرو
دلها جز به یاد تو آرام نگیرند و جانها جز به مشاهده جمالت تسکین نیابند

اَنْتَ‏ الْمُسَبَّحُ فى‏ کُلِّ مَکانٍ وَالْمَعْبُودُ فى‏ کُلِّ زَمانٍ، وَالْمَوْجُودُ فى‏ کُلِ‏اَوانٍ،
تویى که در هر جا تسبیحت گویند و در هر زمانى پرستش کنند و در هر آن موجود بوده‏ اى

وَالْمَدْعُوُّ بِکُلِّ لِسانٍ، وَالْمُعَظَّمُ فى‏ کُلِّ جَنانٍ،

و به هر زبان تو را خوانند و در هر دلى تو را به بزرگى یاد کنند

وَاَسْتَغْفِرُکَ مِنْ کُلِ‏ لَذَّةٍ بِغَیْرِ ذِکْرِکَ، وَمِنْ کُلِّ راحَةٍ بِغَیْرِ اُنْسِکَ،

و از تو آمرزش خواهم از هر
لذتى جز لذت تو و از هر آسایشى جز انس با تو

وَمِنْ کُلِّ سُرُورٍ بِغَیْرِ قُرْبِکَ، وَمِنْ کُلِّ شُغْلٍ بِغَیْرِ طاعَتِکَ،

و از هر شادمانى بجز قرب تو و از هر سرگرمى به جز فرمانبرداریت

اِلهى‏ اَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ،


خدایا تو فرمودى و گفته‏ات حق است

یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَاَصیلاً،

اى‏ کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را یاد کنید یاد کردن بسیار و تسبیح او گوئید در بامداد و پسین»

وَقُلْتَ وَقَوْلُکَ الْحَقُّ فَاذْکُرُونى‏ اَذْکُرْکُمْ، فَاَمَرْتَنا بِذِکْرِکَ،


ونیز فرمودى وگفته‏ات حق است مرا یاد کنید تا من هم شما را یاد کنم» پس ‏تو ما را به ‏یاد کردنت دستور فرمودى

وَوَعَدْ تَنا عَلَیْهِ اَنْ‏تَذْکُرَنا تَشْریفاً لَنا وَتَفْخیماً وَاِعْظاماً،

وبه ‏ما وعده ‏دادى‏ که براى شرافت و عزت و عظمت بخشى به ما تو هم ما را یاد کنى

وَها نَحْنُ ذاکِرُوکَ کَما اَمَرْتَنا،

و ما هم اکنون مطابق فرمانت تو را یاد کنیم پس تو هم به وعده خویش وفا کن

فَاَنْجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا، یا ذاکِرَ الذَّاکِرینَ،

اى که از یادکنندگانت یاد کنى


ویا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

واى مهربانترین مهربانان


  نسیم یاد تو بر دل

خدای من !

اگر اطاعت امر تو نبود ، هرگز با کوره خاطر خویش بر ساحل دریای یاد تو گذر نمی کردم چرا که می دانم ظرف وجود من شایسته من است ، نه بایسته تو .

وکاسه دل من به اندازه ظرفیت خویش از بحر تو آب ذکر بر می دارد، ونه به وسعت بی کرانگی تو .

وکجا پای ناتوان مرا قدرت نیل به شناختگاه مقام قدس توست ؟

خدایا!

همین که به اذن تو بر ذهن این ناپاک ، یاد پاکی مطلق می گذرد ، مرا بزرگترین نعمت توست وهمین که این آلوده را نام منزه تو بر زبان می رود ، مرا عظیم ترین لطف توست .

خدایا!

تو منزه تر از آنی که بر زبان ما تنزیه بگذری

و تسبیح تو برتر از آنست که تا اوج دلهای ما تنزل کند .

وتقدیس تو فراتر از آن که خود را به بالهای قلب ما بیالاید.

اما خدای من !

ما را به خویش خوان در هویدا و نهان و از روشنای ذکرت بر ما بتابان ،در صبح و شامگاهان .

و از زلال خاطره ات ما را بنوشان ، در آشکار و پنهان .

و نسیم یادت را بر دلهای ما بوزان ، در بهار و خزان .

خدای من !

چه دلهای سرگشته که شیفته تو گشت وچه قلبها که بی تاب ودیوانه تو شد و چه عقلها که معرفت تو را گرد هم آمد و راه به جایی نبرد .

خدای من !

دلها کجا بی یاد تو آرام می شود وقلبها کجا بی گرمای نفس تو مطمئن ؟

خدای من !

این جانهای بی قرار جز لحظه دیدار آرام وقرار نمی گیرند .

خدایا!

تو منزه هر مکانی و عبود هر زمانی وموجود در هر لحظه وآنی ، تو منادی هر زبانی ومعظم هر دل وجانی !

پناه بر تو اگر لذتی بی یاد تو نام لذت بگیرد .

و راحتی بی انس تو نام راحت پذیرد .

پناه بر تو که جان جز در جوار قرب تو روی مسرت ببیند وشغلی از طاعتت مایه نگیرد .

خدای من !

تو گفتی به حق وچه صادقانه وصمیمانه که :

ای ایمان آورندگان ! یاد خدا کنید ، زیاد و همیشه وه ر آن و هر لحظه و تسبیح وتنزیه او کنید هر صبح وشام ».

گفتی و به حق و چه بزرگانه و دلسوزانه که :

یادم کنید تا از یادتان نبرم ، بخوانیدم تا دست گیرم ، رو سوی من کنید تا به سویتان بیایم ».

پس تو فرمان یاد خویش دادیم و تو نیز وعده وفا فرمودیم .

هم یاد کردن ما ، تو را لطف توست وهم یاد کردن تو ما را .

فرمودی که حضورت را در دلمان مستدام کنیم تا تو نیز از یادمان نبری .

ما عامل فرموده های توئیم ، ما به یاد تو زیست می کنیم ، تو نیز از ابر وعده خویش باران وفا ببار و ما را در نظر آر .

ای در یاد آورنده به خاطر دارندگان !

ای حضور قلب ذاکران ! ای در اندیشه آنان که در اندیشه تواند ! ای به یاد آنان که با یاد تو می زیند ! ای مهربانترین مهربانان !

arrow, left iconarrow, left icon فهرست مناجات های 15 گانه


الثَّانیَة عَشر: مُناجات العارفین»

مناجات دوازدهم: مناجات عارفان‏

اِلهى‏ قَصُرَتِ الْأَلْسُنُ عَنْ بُلُوغِ ثَنآئِکَ کَما یَلیقُ بِجَلالِکَ،

خدایا زبانها قاصر است از رسیدن به ثناى تو آنطور که شایسته جلال تو است

وَعَجَزَتِ‏ الْعُقُولُ عَنْ اِدْراکِ کُنْهِ جَمالِکَ،

و عقلها عاجز است از ادراک کنه جمالت

وَانْ حَسَرَتِ الْأَبْصارُدُونَ النَّظَرِ اِلى‏
سُبُحاتِ وَجْهِکَ،
و دیده ‏ها تار و بى ‏فروغ ماند از نظر کردن به سوى انوارذاتت

وَلَمْ تَجْعَلْ لِلْخَلْقِ طَریقاً اِلى‏ مَعْرِفَتِکَ اِلاَّ بِالْعَجْزِ
عَنْ مَعْرِفَتِکَ،

و قرار ندادى براى خلق خود راهى به سوى شناسائیت جز به اظهار عجز
از شناسائیت

اِلهى‏ فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوْقِ‏
اِلَیْکَ فى‏ حَدآئِقِ صُدُورِهِمْ،

خدایا پس ما را از کسانى قرار ده که درختهاى شوق‏
بسوى تو در بوستان هاى سین ه‏شان ریشه محکم کرده

وَاَخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِکَ بِمَجامِعِ قُلُوبِهِمْ،

و سوز محبتت سراسر دلشان را فراگرفته‏

فَهُمْ اِلى‏ اَوْکارِ الْأَفْکارِ یَاْوُونَ، وَفى‏ رِیاضِ الْقُرْبِ وَالْمُکاشَفَةِ
یَرْتَعُونَ،

پس آنها به آشیانه‏هاى اندیشه‏ ها جاى گیرند و در چمنزارهاى قرب به تو و مکاشفه‏
مى ‏چرند

وَمِنْ حِیاضِ الْمَحَبَّةِ بِکَاْسِ الْمُلاطَفَةِ یَکْرَعُونَ، وَشَرایِعَ‏
الْمُصافاتِ یَرِدُونَ،

و از حوضهاى محبت به جام ملاطفت (آب حیات) بنوشند و در کنار نهرهاى‏
صفا وارد گشته ‏اند

قَدْ کُشِفَ الْغِطآءُ عَنْ اَبْصارِهِمْ، وَانْجَلَتْ ظُلْمَةُ
الرَّیْبِ عَنْ عَقآئِدِهِمْ وَضَمآئِرِهِمْ،

در حالى که پرده از پیش دیدگانشان برداشته شده و تاریکى شبهه و
تردید
از صفحه عقاید و نهادشان زائل گشته

وَانْتَفَتْ مُخالَجَةُ الشَّکِّ عَنْ‏
قُلُوبِهِمْ وَسَرآئِرِهِمْ،

و یکسره خلجان شک و ریب از
دلها و درونشان بیرون رفته

وَانْشَرَحَتْ بِتَحْقیقِ الْمَعْرِفَةِ صُدُورُهُمْ،

و دریچه ‏هاى سینه‏ شان بواسطه استوار شدن معرفت بازگشته


وَعَلَتْ‏ لِسَبْقِ السَّعادَةِ فِى اَّهادَةِ هِمَمُهُمْ،

و همت هاشان‏ براى پیشى گرفتن در خوشبختى در اثر پارسایى بلند گردیده

وَعَذُبَ فى‏ مَعینِ الْمُعامَلَةِ
شِرْبُهُمْ،

و نوشیدنیهاشان در چشمه کردار
شیرین و گوارا شده

وَطابَ فى‏ مَجْلِسِ الْأُنْسِ سِرُّهُمْ، وَاَمِنَ فى‏ مَوْطِنِ الْمَخافَةِ
سِرْبُهُمْ،

و درونشان در محفل انس با تو پاکیزه گشته و راهشان در جاهاى هولناک‏
امن گشته

وَاطْمَاَنَّتْ بِالرُّجُوعِ اِلى‏ رَبِّ الْأَرْبابِ اَنْفُسُهُمْ،

و جانهاى ایشان در بازگشت بسوى رب الارباب مطمئن گردیده

وَتَیَقَّنَتْ‏ بِالْفَوْزِ وَالْفَلاحِ اَرْواحُهُمْ، وَقَرَّتْ بِالنَّظَرِ اِلى‏ مَحْبُوبِهِمْ اَعْیُنُهُمْ،

و روانشان‏ به فیروزى و رستگارى یقین پیدا کرده و دیدگانشان به واسطه دیدار محبوب روشن گشته‏

وَاسْتَقَرَّ بِاِدْراکِ السُّؤْلِ وَنَیْلِ الْمَأْمُولِ قَرارُهُمْ،

و به واسطه رسیدن به مقصود و نائل شدن به آرزوهاى خویش قرارى یافته

وَرَبِحَتْ فى‏ بَیْعِ‏ الدُّنْیا بِالْاخِرَةِ تِجارَتُهُمْ،

و سوداگرى ایشان بواسطه فروختن‏ دنیا به آخرت کاملاً سودمند گشته است


اِلهى‏ ما اَلَذَّ خَواطِرَ الْإِلْهامِ بِذِکْرِکَ عَلَى‏ الْقُلُوبِ، خدایا چه اندازه لذیذ است یاد تو در دلها که بوسیله الهام خطور کند

وَما اَحْلَى الْمَسیرَ اِلَیْکَ بِالْأَوْهامِ فى‏ مَسالِکِ الْغُیُوبِ،

و چقدر شیرین است سیر بسوى تو با مرکب اندیشه ‏ها که در راههاى غیب صورت مى ‏گیرد

وَما اَطْیَبَ طَعْمَ حُبِّکَ، وَما اَعْذَبَ شِرْبَ قُرْبِکَ،

و چقدرگوارا است طعم دوستى تو و چه شیرین است شربت قرب تو

فَاَعِذْنا مِنْ طَرْدِکَ وَاِبْعادِکَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَخَصِّ عارِفیکَ،
پس اى خدا ما را از راندن و دور کردنت پناه دهو قرارمان ده از مخصوص‏ترین عارفانت

وَاَصْلَحِ عِبادِکَ، وَاَصْدَقِ طآئِعیکَ، وَاَخْلَصِ عُبَّادِکَ،

و از شایسته ‏ترین بندگانت و راستگوترین فرمانبردارانت و خالص‏ترین‏
پرستش کنندگانت

یا عَظیمُ یا جَلیلُ، یا کَریمُ یا مُنیلُ،
بِرَحْمَتِکَ وَمَنِّکَ

اى عظیم اى با جلالت اى بزرگوار اى عطابخش به رحمت و احسانت


یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

اى مهربانترین مهربانان


  درتاب زلف یار .

الهی !

درخت وصف ، بی شک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرنده عقل به اوج جمال تو بال نتواند سائید .

خدایا!

در چنته کوچک فهم ما کی ابراز درک تو می گنجد و در کوله بار خرد ما کجا توشه راه قله جلال تو جای می گیرد ؟

پای عقل در راه درک تو کفش آبله پوشید و به مقصد نرسید و چشمها بر خیمه گاه تو در انتظار ماند و رخسار زیبای تو ندید ، که تو مر پناهگاه معرفت خویش را راهی نیافریده ای ، جز کوره راههای عجز .

خداوندا !

ما را از آنانی قرار ده :

که درختهای اشتیاق در باغهای سینه هایشان ریشه دوانده وشعله های عشق تو آتش به دلهایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده .

آنان که در مزارع قرب تو ، به چراگاه مکاشفه آمده اند و از چشمه عشق تو با جامهای لطف تو می نوشند .

آنان که :

در جوار خانه تو مسکن گزیده اند و آب حیات از باران مهر تو می نوشند و لباس از نسیم تو می پوشند .

آن پروانه ها که هماره گرد تو می گردند و وام زندگی از آتش عشق تو می گیرند .

آنان که در بلندای قله ملاطفت تو تنفس می کنند .

خداوندا !

ما را از آنانی قرار ده :

که اطراق در کنار جوی صفای تو کرده اند واز سبزینه وفای تو می زیند .

آنان که پرده های جهل از جلوی چشمانشان برداشته شده وابرهای ظلمت در آسمان وجودشان شکافته شده .

آنان که از خیمه خویشتن رهایی یافته اند وحصار هوی را در هم شکسته اند .

آنان که از بیراهه های وهم و چند راه های ریب خلاصی یافته اند .

آنان که به جغد بیم وکبوتر امید از یک پنجره می نگرند .

آنان که گلیم خویش را از گرد گمان تکانده اند و ملخهای شک را از مزارع دلهای خویش رانده اند .

خدایا !

ما را از آنان قرار ده :

که سینه هایشان با تنفس در فضای عرفان تو گشاده گشت .

آنان که در دریای سعادت ، کشتی همتشان با بادبان زهد پیشی گرفت .

همانها که جامه کردار در رود تو شستند و لقمه رفتار از دست تو گرفتند و شراب گفتار از جام تو نوشیدند.

آنها که در کوره انس تو گداخته شدند و با سوهان تو صیقل یافتند .

آنها که وجودشان در مسیر توفانهای وحشت ، ایمنی از تو یافت و پیکرشان در مسیر سیل های بنیان کن استقامت از تو گرفت وخاطرشان با رجعت به سوی تو ، پروردگار خدایان، سلطان پادشاهان ومالک حاکمان آرامش یافت ودلهایشان با یاد تو اطمینان گرفت و روانهایشان در اقیانوس رستگاری به کشتی یقینی نشست و روحهایشان آرامش را در بغل گرفت .

و از دیدار معشوقان نگاه منتظرشان برق زد وچشمانشان روشنی یافت .

و آرامش بر باد رفته با رجعت مسافران آرزو باز گشت .

و قرار از جان پر کشیده شان با دیدار خواسته هایشان در وجود نشست .

آنان که در معامله دنیا وآخرتشان به سود مقصود شان نایل آمدند و آنان که از فانی گذشتند تا به باقی رسیدند.

آنان که در دام سفلی فرود نیامدند تا در اوج علوی پریدند.

آنان که در طوفان مهلک دریا کشتی خویش سبک کردند تا به ساحل سلامت رسیدند.

خدایا!

چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها وچه زیباست پرواز پرنده خاطر تو بر قلبها وچه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده غیب ها بسوی تو .

چه روح می بخشد گام زدن در مسیر عرفان تو و چه جان می دهد ایمان به غیب تو .

خدای من ! محبوب من !

چه خوش است طعم عشق تو .

چه شور آفرین است نگاه عاشقانه تو .

چه تکان دهنده است توجه مهر آمیز تو.

چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو .

چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو

خدای من !

چه آرامش هیجان انگیزی می بخشد نگریستن به چشمهای تو .

چه بی قراری آرامی است بر در خانه محبت تو .

محبوبم !

نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز .

مرا از نزدیکترین عارفان و شایسته ترین بندگان و راستگوترین مطیعان و خالص ترین عبادت کنند گان و مخلص ترین روی به تو آورندگان قرار ده .

ای خلاق بزرگیها و ای آفریننده عظمت ها ! و ای در وجود آورنده رتبه های بلند !

ای عظیم ! ای جلیل ! ای بخشنده کرم و ای کرامت محض !

ای دست گیرنده و به مقصد رساننده !

تو را سوگند به رحمت و نعمت بی منتهایت که اجابت کن !

ای مهربانترین بخشندگان !

arrow, left iconarrow, left icon فهرست مناجات های 15 گانه


الحادى عَشرَ: مُناجات المُفتقرینْ»

مناجات یازدهم: مناجات نیازمندان‏


اِلهى‏ کَسْرى‏ لا یَجْبُرُهُ اِلاَّ لُطْفُکَ وَحَنانُکَ، وَفَقْرى‏ لایُغْنیهِ اِلاَّ عَطْفُکَ وَاِحْسانُکَ،

خدایا شکست مرا جز لطف و مهر تو چیزى جبران نکند و نداریم را جز
توجه و احسان تو برطرف نسازد

وَرَوْعَتى‏ لا یُسَکِّنُها اِلاَّ اَمانُکَ، وَذِلَّتى‏ لا یُعِزُّهآ
اِلاَّ سُلْطانُکَ،

و هراس و وحشتم را جز امان تو آرام نکند و خواریم را جز
سلطنت تو به عزت مبدل نسازد

وَاُمْنِیَّتى‏ لا یُبَلِّغُنیهآ اِلاَّ فَضْلُکَ، وَخَلَّتى‏ لا یَسُدُّها اِلاَّ
طَوْلُکَ،

و جز فضل تو چیزى مرا به آرزویم نرساند و فقر و احتیاجم را جز احسان تو
پر نکند

وَحاجَتى‏ لا یَقْضیها غَیْرُکَ، وَکَرْبى‏ لا یُفَرِّجُهُ سِوى‏ رَحْمَتِکَ،


و حاجتم را جز تو برنیاورد و گره از گرفتاریم جز رحمت تو نگشاید و درماندگیم را
جز مهر تو برطرف نکند

وَضُرّى‏ لا یَکْشِفُهُ غَیْرُ رَاْفَتِکَ، وَغُلَّتى‏ لا یُبَرِّدُها اِلاَّ وَصْلُکَ،

و سوز دلم را جز وصل تو فرو ننشاند

وَلَوْعَتى‏ لا یُطْفیها اِلاَّ لِقآؤُکَ، وَشَوْقى‏ اِلَیْکَ لا یَبُلُّهُ اِلَّا النَّظَرُ اِلى‏
وَجْهِکَ،

و شعله درونم را جز لقاء تو خاموش نسازد و بر آتش اشتیاقم جز نظر به جلوه‏ات چیزى آب‏
نریزد

وَقَرارى‏ لا یَقِّرُّدُونَ دُنُوّى‏ مِنْکَ وَلَهْفَتى‏ لا یَرُدُّها اِلاَّ
رَوْحُکَ،

و قرارى ندارم جز در نزدیکى تو و حسرت و افسوسم را جز نسیم جانبخش رحمتت باز مگرداند

وَسُقْمى‏ لا یَشْفیهِ اِلاَّ طِبُّکَ، وَغَمّى‏ لا یُزیلُهُ اِلاَّ قُرْبُکَ،

و دردم را جز طبابت تو درمان نکند و اندوهم را جز قرب تو نزداید

وَجُرْحى‏ لا یُبْرِئُهُ اِلاَّ صَفْحُکَ، وَرَیْنُ قَلْبى‏ لا یَجْلُوهُ اِلاَّ عَفْوُکَ،

و زخمم را جز گذشت تو التیام نبخشد و زنگ دلم را جز عفو تو پاک نکند
و اندیشه ‏هاى‏
باطل درونم را جز فرمان تو برطرف نکند

وَوَسْواسُ صَدْرى‏ لا یُزیحُهُ اِلاَّ اَمْرُکَ فَیا مُنْتَهى‏ اَمَلِ الْأمِلینَ،

پس اى منتها آرزوى آرزومندان و اى سرحد
نهایى خواسته درخواست‏ کنندگان

وَیا غایَةَ سُؤْلِ السَّآئِلینَ، وَیا اَقْصى‏ طَلِبَةِ الطَّالِبینَ،

و اى آخرین مرحله مطلوب طلب کنندگان و اى بالاترین خواهش‏
خواهشمندان

وَیا اَعْلى‏ رَغْبَةِ الرَّاغِبینَ، وَیا وَلِىَّ الصَّالِحینَ وَیا اَمانَ الْخآئِفینَ،

و اى سرپرست شایستگان و اى امان بخش ترسناکان

وَیا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ، وَیا ذُخْرَ الْمُعْدِمینَ،

و اى اجابت کننده دعاى‏ درماندگان و اى ذخیره نداران

وَیا کَنْزَ الْبآئِسینَ، وَیا غِیاثَ‏ الْمُسْتَغیثینَ،

و اى گنج مستمندان و اى فریادرس‏ فریادخواهان

وَیا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساکینَ،

و اى برآرنده حاجات فقیران و بیچارگان

وَیا اَکرَمَ‏
الْأَکْرَمینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ،

و اى بزرگوارترین‏
بزرگواران و اى مهربانترین مهربانان

لَکَ تَخَضُّعى‏ وَسُؤالى‏، وَاِلَیْکَ‏
تَضَرُّعى‏ وَابْتِهالى‏،

به درگاه تو است فروتنى و خواسته‏ ام و به سوى‏
تو است زارى و ناله ‏ام

اَسْئَلُکَ اَنْ تُنیلَنى‏ مِنْ رَوْحِ رِضْوانِکَ،


از تو خواهم که مرا به نسیم جانبخش خوشنودیت برسانى

وَتُدیمَ‏ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِکَ وَها اَنَا بِبابِ کَرَمِکَ واقِفٌ،

و نعمتهایى را که‏ از روى امتنان به من دادى ادامه دهى و من هم اکنون به در خانه کرمت ایستاده

وَلِنَفَحاتِ بِرِّکَ‏ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِکَ الشَّدیدِ مُعْتَصِمٌ،

و خود را در معرض‏ وزش نسیم هاى رحمتت قرار داده

وَبِعُرْوَتِکَ الْوُثْقى‏ مُتَمَسِّکٌ، اِلهى‏ اِرْحَمْ‏ عَبْدَکَ الذَّلیلَ،

و به رشته محکمت چسبیده و به دستاویز محکمت چنگ زده‏ ام خدایا ترحم‏ کن به این بنده ذلیلت

ذَاالّلِسانِ الْکَلیلِ وَالْعَمَلِ الْقَلیلِ، وَامْنُنْ عَلَیْهِ بِطَوْلِکَ‏الْجَزیلِ،

که زبانش کُند و عملش اندک است و بر او بوسیله احسان‏

وَاکْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّکَ الظَّلیلِ یا کَریمُ یا جَمیلُ،

فراوانت منت بنه و او را در زیر سایه پایدارت بِبَر اى بزرگوار اى زیبابخش


یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

اى مهربانترین مهربانان


  یارب این دست نیاز و.

خدایا!

مرا به سوی تو وسیله ای جز رشته های رأفت تو نیست و سببی جز عرفان رحمت تو ، نه .

خدایا!

مرا به سوی تو کدامین راه است ، جز کوچه باغهای مهر تو ؟

مرا در گرداب سهمگین گناهانم کدامین ناجیست جز زورق شفاعت نبی تو ؟ پیامبر مهر آجین لطافت گستر ، آن کشتی نجات بخش امت ، از ورطه هولناک غمهای شکننده .

خدایا!

بی ماهتاب شفاعت رسول تو و جز در جاده پر وپیچ وتاب لطف تو چگونه گام به سوی تو می توان زد ؟

خدایا!

پایم فرسوده گناه و پشتم خسته بار معصیت است وابر ظلمانی انانیت ماهتاب مهر تو را حجاب گشته است و شفاعت محمد ص» را دشوار کرده است .

خدایا!

توفیق طاعت وبعد معصیت آنچنانم عطا کن که تا قله شفاعت محمد ص» صعود توانم کرد و تا گذرگاه نسیم غفران تو توانم رسید .

خدایا!

من مغروق در گرداب گناه به مأمن رضایتت جز با توان دستهای بخشش تو نتوانم رسید .

خدایا!

زائران امید من برگرد حرم تو طواف می کنند و رائدان اشتیاق من در جستجوی بستان لطف تو هستند .

خدایا!

پرندگان طمع من بر گرد آستان جود تو می گردند .

خدایا!

گلدان آرزوهای مرا به خشکی منشان ونردبان امید را از زیر پای دلم مکشان و تا پایان این راه بی پایان ، مرا به خود مگذار و دست بگیر .

خدایا!

مرا از خاصان ابرار و نیکان اخیار و برگزیدگان ابدالت قرار ده که جز جنت عدن برایشان نپسندی وجز در بلندای عند ملیک مقتدر » شان ننشاندی و صاعقه نگاهت را بر جانشان زدی و در زیر نم نم باران الی ربها ناظره » طراوتشان بخشیدی و از میوه های رضی الله » شان ودر زیر پایشان جویهای رضوعنه » روان کردی و بر پشتی منزل صدق در نهانخانه کنارت اتکایشان دادی .

ای کریم ترین برای حاجتمندان وای مهربانترین برای قاصدان ، ای مونس ترین بی کسان وتنهایان و ای مأمن ترین برای آوارگان و ای گرمترین آغوش برای واماندگان و ی پرقدرت و مهرترین دست برای مستمندان !

من دست نیاز و واماندگی وحیرانی به دامان صمدیت وجبروت وسبحانی تو آویخته ام ، دستم را به تازیانه حرمان میازار و به خنجر یأس کوتاه مکن . ای تمامت وجود تو گوش شنیدن وای تمامت آغوش تو گرمای اجابت کردن !

arrow, left iconarrow, left icon فهرست مناجات های 15 گانه


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها